دخترونه

 

چرا خدا مردها را آفرید؟


1. هدف خاصی نبود


2. گِل اضافه مونده بود


3. نسخه آزمایشی بود


4. اصلا کار خدا نبود 

 

 

چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟

1.از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند


2.مگه ما روی زمین مرد هم داریم


3.وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد


4.حالا چه عجله ایه؟ 

 

 

اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟


1.چیز خاصی نمی آفرید


2.پیراشکی


3.خروس دریایی


4.فضای خالی 

 

 

اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟

1.مگه قراره اتفاقی بیافته


2.خارشتر کویر لوت که آفت نداره


3.اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد


4.یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر 

 

 

چه وقت مردها عاشق می شوند؟


1.چه وقت مردها عاشق نمی شوند!


2.هر وقت مامانشون بگه


3.چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند


4.یک روز از همین روزا ! 

 

 

مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟


1.در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند


2.جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)


3.بستگی تام و تمام به میزان تستر.... دارد.


4.رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد. 

 

 

مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟

1.فنر با ثابت بالا


2.پارچه استرچ


3.یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته


4.کش تیرو کمان 

 

 

 

مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟


1.هر شب


2.هر وقت که خدا بخواد


3.هر وقت تستر..... بگه


4.سیکل خاصی ندارند 

 

 

مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟


1.اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!


2.تمام تلاششون رو می کنن که بتونن 1 کاری بکنن!


3.به مامانشون می گن که 1 کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!


4.می رن کلاس آمادگی جسمانی!! 

 

 

وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟


1.چیزی نمی گن چون وقت عمله


2.وقت نمی کنن چیزی بگن


3.اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه


4.در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن 

 

 

مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟


1.با دست


2.با تور


3.با چنگول


4.با زبون 

 

 

معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟


1.هر که پیش آمد خوش آمد


2.به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه

3.ده بیست سی چهل


4. به قول مادر بزرگ پسر، دختر مثل پارچه می مونه هر روز 1 مدل بهترش میاد، وامیستن بهترش

بیاد

نوشته شده در چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:,ساعت 10:19 توسط محدثه| |

خدایی ایول به این پسر!

 

به این می گن نامه عشقولانه !


1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم

 

2-دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو




3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم



4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و




5-این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید



6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که




7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما




8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و



9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم




10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این



وضع




11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را




12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم




13-خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که




14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش




15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر

 


16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که




17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش




18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین




19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه




20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که




21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .




و در آخر اگر می خواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را

بخوان

نوشته شده در جمعه 17 تير 1390برچسب:,ساعت 18:50 توسط محدثه| |

 

واسه اینکه وقتی سوار اتوبوس میشیم اگه صندلی ها هم خالی باشه میریم ته اتوبوس، تو

ترافیک، چله تابستون، 1 ساعت سرپا وای میستیم، شاید بند کیفه دختره گیر کنه بهت.



واسه اینکه وقتی تو خیابون راه میریم، کافیه فقط یه دختری از کنارمون رد شه، گردن نیست

لامسب( معذرت، آخه آدم عصبی میشه دیگه)، مثل جغد 180 درجه گردنه می چرخه.


واسه اینکه وقتی یه ماشین گیرمون میاد، پا میشیم میریم یه جایی مثله جردن، اونجا صد بار یه

خیابون رو بالا و پایین میریم، 100 بار بوغ میزنمیو 200 بار ترمز، بعدشم میزنی به یه پیر زنه، اون

موقع هستش که آخر روز میشه.اون لحظه آدم آرزو می کنه که بره تو توالت عمومی خودش رو دار

بزنه.(ربطش رو به توالت عمومی خودت پیدا کن)



واسه اینکه وقتی میریم کوه، پشت دختره میری بالا از کوه، بعدش کم میاری و رنگت سرخ میشه

و تازه می فهمی که دختره کوهنورد بوده



واسه اینکه وقتی حس غرورت گل میکنه میبینی دختره داره با یه پسره دیگه دعوا می کنه میری

جلو، با پسره دعوا میکنی، بعدش که خوب کتکه رو خوردی می فهمی که یارو داداشش بوده



واسه اینکه وقتی یه دختر کنار پسره میشینه تو تاکسی، و پسره می خواد استفاده ی معنوی

ببره، 10 برار مسیرش رو میره تا با دختره باشه، وقتی که دختره پیاده میشه، میره تو رویا، اون

وقته که می فهمه به جای میدون ولیعصر، رسیده به تجریش. و وقتی که بر می گرده با تاکسی،

می فهمه که تمام پولش رو داده به تاکسی قبلیه، و اونجا یکم مشتمال میبینه از راننده تاکسیه و

بعدش فحشه که به خودش میده.

 

نوشته شده در جمعه 17 تير 1390برچسب:,ساعت 18:47 توسط محدثه| |

 

 

 

 

پسر ها شبیه سوسک هستند !!!!!!

 

 

 

 

چرا؟؟؟؟؟

 

 

 

میگم خدمتتون

 

 

 

 

1.دقت کردین بعضی سوووسکااا گیر میدن بهت هرچی با دمپایی میزنی تو سرشون بیشتر میان طرفت!!!!

 

 

 

2.دیدین  سوسک ها چقدر سگ جونن لهشون میکنی ولی هنوز شاخکاشونو تکون میدن

 

خووووووووب تا اینجا فک کنم منظورمو گرفته باشین!!!!

 

 

 

 

خوب میریم سراغ بقیه ی شباهت ها

 

 

 

3.مدل مووووووووو های پسرااااااا (با وجود تنها 2 تار مو!!! همونو با کلی چسب و تافت و ... سیخ می کنن)

 

4.سوووسک موجود چندشیه (مثل پسر ها که خیلی چندشن)

 

 

 

 

5.سوسکااا رو هیچکی دوست نداره (البته من به استثنا ها کاری ندارم کلی گفتم)دقیقا مثه پسر هاااااااا

 

 

 

6.سوسک تنها حشره ایه که خوشگلش پیدا نمیشه!!! مثل پسر که نسل خوشگلاش منقرض شده!!!

 

7.میگن سوسکااا خیلی پیچیدن و محققا هنوز از زندگیشون سر در نیاوردن درست مثل پسر جماعت که هیچ

 

 وقت نمیفهمی پشته ای قیافه یه زشتش  چیه!!!!بس که

 

موزیییییییییی ان

 

 

 

 

خوب فک کنم به اندازه ی کافی دلیل اوردم واسه اینکه شما دختران محترم شباهت زیااااااااااد بین این دو

 

 

 

موجودو بفهمین

 

 

 

 

پس الان میشه  به یه نکته اشاره کرد

 

 

 

واسه من سواله

 

 

 

 

که چرا دخترا با دیدن سوسک جیییییییغ میزنن و در میرن

 

 

 

ولی با دیدن یه پسر.....

 

نه واقعا خیلی واسم جالبه !!!!؟؟؟؟

 

 

 

 

یه سوال دیگه

 

 

 

چرا پسر ها با وجود این همه شباهت سوسک های بیچاررو میکشن (خیلی راحت)

 

نوشته شده در جمعه 17 تير 1390برچسب:,ساعت 17:52 توسط محدثه| |

 
 
این پست مال پسراست گفتیم یه پست هم برای اونا بدیم دلشون نسوزه.

 

 نکته :این مورد را همه پسر ها بخونند چون شاملِ همه میشه.


1.اولین دختری که به تورتون خورد بهش شماره بدین(ولی چون در این کار استعداد ندارید بهتره دور اینکار را خط ِ قرم

 

ز بکشید)تازه کی میاد از شما شماره بگیره


2.اگه خواستید دختری را زیره نظر بگیرید (که بیخود کردی) باید زیر چشمی طوری که متوجه شما نشه زیره نظرش بگیری...


نکته:چون در این کار هم مثل مورد ِ (1) ..... ندارید ، بهتره عینک بزنید.

 


3.اگه دختری را دیدید که تنها نشسته سَرِ صحبت را باهاش باز کنید


و به مورد ِ (1) مراجعه کنید

 .
نکته: قبلش دورو بر تان را یه نگاهی بندازید چون ممکنه یه دفعه ای یه دست از عقب اون گردن ِ نسبتاَ نحیفتان را بچلاند.

 

4.به هر دختری که رسیدید سلام کنید و خود را بچه مثبت نشون بدید

ولی مواظب بعضی لنگه کفش ها باشید.

5.اگه خواستگاری هر دختری رفتید و جواب رَد شنیدید نااُمید نشوید خواستگاری یکی دیگه بروید گرچه بازم جوابِ رَد می

شنوید.( پسر بايد پورو باشه)

6.اگه یه دختری را خیلی دوست دارید ولی به شما محل نمی ده، با یه دختره دیگه بیرون برید طوری که اون شما را ببینه .

 


نکته:که در این صورت نه تنها به شما دیگه محل نمی ده ،تا کفش هم نثارتان می کنه

.
7.تا می توانید سن ازدواج را ببرید بالا چون دخترها،دختر ِنارنج و ترنج اند که ازآفتاب و سایه می رنجند.

اگرچه ریسکش خیلی بالا است, ممکن دیگه کسی بهتون دختر نده،

چون ترشی هم تاریخ اِنقضا داره,تا یه حدی می توان تحملش کرد.


نکته:در صورت موفّق نشدن در این مورد یه ظرف حتماً آماده کنید.


حتماً میپرسی برای چی؟ خوب دیگه، برای ترشی.(ادم كه انقد خرفت نميشه)

 

 

 

 

8.اینقدر سرِ کوچه و خیابون ها کیشیک نکشید,که شاید شتر بخت رد بشه و شما بهش التماس کنید که شاید در خونه شما هم بخوابه

.
نکته:ممکنه شتر بخت را با شتر ؟ اشتباه بگیرید واونم بخوابه و دیگه بلند نشه.که در این صورت(فاتحه مع صلوات)...

 


9.اگه دانشجو(یا سرباز) هستید,از خوردن غذاهای اونجا جداً خود داری کنید چون همون یه ذرّه همت را هم اَزِتون میگیره.ب

ه جاش موز معجون بخوريد


10.اگه قیافه نداری،اشکال نداره عوضش ماشین داری ..

.

چی؟!!ماشین نداری... اشکال نداره عوضش خونه داری...

بازم چی؟!! خونه هم نداری...خوب مشکلی نیست چون کار ِ،را که داری بعداً هم؛میشه خونه و ماشین خرید

.
وای نگو که کار هم نداری!!! ترشی هم که اُفتادی، پس بهتره بری یه جایی خودت را گمو گور کُنی.

11.یه توصیه : اگه قیافه نداری؛ نری... ابروهات را برداری،صورتت را تیغ بزنی، یکمی از لوازم آرایشی مامان جونت کش

بری، همین جوری خوبی (فقط یکمی سرو وَعظت را درست کن).


12.اگه از دوست دختر و هم دانشجویی به جایی نرسیدی چاره ای نداری جزء این که، بری سراغ همون دخترها فامیل...


13.اگه از قبل سابقه ات خراب نباشد کارت زیاد هم مشکل نیست، ولی... شما که تو 7 آسمون یه ستاره هم ندارید کارتون خیلی

مشکله اما من کُمکتان میکنم

 :
تنها لطفی که میتونم بکنم اینه که هُلتون بدم، که در این صورت هم ممکنه از چاه در بیاند و بی یُفتید تو درّه (خوب عوضش از

دست یکی از سیریش ها راحت می شیم).


14.اگه از هیچ کدوم از این ها به نتیجه نرسیدی حتماً مشکل از خودت است بهتره بری پیشه یه روانپزشک اگه اون گفت مشکلی

نداری!!! آخه... پس بد شانس هستی، برو خودت را دخیل کن به یکی از این امازاده ها شاید حاجت بگیری(دیگه باقیش با

خداست و ما هم دیگه دخالت نمی کنیم).

 

 

 

نوشته شده در جمعه 17 تير 1390برچسب:,ساعت 17:52 توسط محدثه| |

 
 
 

 

توی یک پارتی با دوستتون رو به روی یه پسر بشینید و دوتایی چند دقیقه به موهاش زل بزنید.بعد با

دوستتون در گوش هم پچ پچ کنید همینطور که دارید موهای پسره رو با انگشت نشون میدید بزنید زیر خنده.خدمات وبلاگ نويسان جوان             www.bahar20.sub.ir

 

به خدا همچین اعصابش خورد میشه که نگو!

 

وقتی با دست پسرتون دارید قدم میزنید شروع کنید به تعریف کردن از تیپ و قیافه فلان هنرپیشه

مرد.لا به لای صحبتاتون

حالیش کنید که چقدر هیکلش افتضاحه و مدل موهاش مال عهد جان علیشاه خانه!!خدمات وبلاگ نويسان جوان             www.bahar20.sub.ir

 

وقتی با دوست پسرتون دارید قدم میزنید مسیر قدم زدنتون رو به سمت گرونترین پاساژ در

دسترس کج کنید.و اونجا تا

 

میتونید از جیب پسره خرج کنید.

 

باور کیند شب که میرسه خونه ۵،۶ تا قرص اعصاب میخوره!خدمات وبلاگ نويسان جوان             www.bahar20.sub.ir

 

در صورت داشتن یک برادر غیرتی،اون رو تحریک کنید که یه مدتی دنبالتون بیاد.بعد توی خیابون از یه

پسر بخت برگشته

 

ساعت بپرسید و طوری رفتار کنید که انگار مدتهاست اون رو میشناسید!مطمئن باشید وقتی از

بیمارستان مرخض میشه

دیگه نمیشه شناختش!خدمات وبلاگ نويسان جوان             www.bahar20.sub.irخدمات وبلاگ نويسان جوان             www.bahar20.sub.ir

 

در چت روم برای یک پسر داستان رفتن به خونه یکی از دوست پسراتون رو تعریف کنید و بعد وقتی

ازتون خواست

 

عکستون رو بهش بدید بهش بگید نه!من به هر کسی عکسم رو نمیدم.خدمات وبلاگ نويسان جوان             www.bahar20.sub.ir

 

شاید این خیلی مسخره باشه ولی امتحان کردم دیدم خیلی خفن اعصاب طرف خورد میشه!!

 

فعلا اینا رو داشته باشید تا بعد.خدمات وبلاگ نويسان جوان             www.bahar20.sub.ir

 

راستی میدونستید وقتی از دخترا میپرسن چرا به دوست پسراتون میگید بی اف چی جواب

میدن؟

 

میگن:آخه مخفف بدبخت فلک زده اس!!

نتیجه ی کل کل دخترها و پسره ها......

نوشته شده در جمعه 17 تير 1390برچسب:,ساعت 17:52 توسط محدثه| |

 

مواد لازم برای تهیه مرد    

دنبه وچربی ۱تن!

ادعا ۱ خروار!

رو ۱ من !

مخ۱ مثقال!

احساس چس مثقال!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

به نظر شما ذات پسرا چجوریه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1_پسرا همچون مارمولک موزیییییی و آب زیره کاه و مثله آفتاب پرست رنگ عوض میکنن.(درو هستند)

 

 

2_پسرا همچون خر کودن و ابله هستند و وقتی عصبانی میشوند جفتک میندازن.(اوهههههههههههههههه)

 

 

3_پسرا همچون میمون بریخت و ایکبیری هستند و همیشه ادای غربی ها رو در میارن و فکر میکنن خیلی خوشتیپن.

(زپرتاااا)

 

 

4_پسرا همچون خوک چندش آور هستند و از ادرار دیگران استفاده میکنن.(خوب گشنشونه دیگه)

 

 

5_پسرا همچون سگ واق واق میکنن و مدام پاچه میگیرن.(چخههههههه)

 

 

6_پسرا همچون کلاغ زشت و سیاه هستند ولی به دنبال زیبایی یعنی(دخترا) میگردن.(بیخود میکنن)

 

 

7_پسرا همچون اسب به دخترا سواری میدن...(اینو هستیم)

 

 و....

 

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

پسرای امروزی

پسرای امروزی ژل میزنن به اون موهاشون عینک میزنن به اون چشاشون اوا خاک بر سراشون

 

 ریمل میزنن به اون چشاشون ماتیک میزنن به اون لباشون اوا خاک برسراشون

 

 کروات میزنن اون خوشگلاشون واسه دوست دختراشون اوا خاک بر سراشون

 

 کلاسور میزن زیر بغلاشون کت میپوشن قد باباهاشون یکم ریش میزارن نوک چونهاشون پرفسور میشن جون ننه هاشون اوا

خاک برسراشون

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

 

ويژگي پسرهاي ايراني و راه های مقابله با آن...

 

1- چشماشون بيشتر از عقلشون كار مي كنه.

 

(اگه دیدین یه پسری ذل زده بهتون وداره میخنده اخماتونو بکنین توهم وآدم هم حسابش نکنین!)

 

2- تا يه دختر خوشگل مي بينن مثل جوجه راه مي افتن دنبالش.

 

(هرکی تو خیابون بهتون گفت شماره بدم شماره رو ازش بگیرین وخیلی جدی بهش بگین حتما باهاتون تماس

می گیرم بعد جلو چشمش شماره روپاره  کنین!)

 

3- چشمك جزو تيك عصبيشونه.

 

(هرکی  بهتون چشمک زد یه چشم غره بهش برین وبعد باصدای بلند بگین ایششش!پسره ی جواد!اینا دیگه

قدیمی شد)

 

 4-اصولا هفته أي 1 بار شكست عشقي مي خورن.

 

(طرفو عاشق خودتون کنین بعدیهو بهش بگین واسم تکراری شدی!به همین راحتی!)

 

5- اگه يه روز متلك نگن زبونشون ميخ در مياره

 

(هرکی بهتون متلک انداخت بگین جوجه من اندازه مامانتم!یک ضدحالی می خوره!)

 

6- دوستت دارم جزو حرفاي روز مرشونه

 

(هرکی بهتون گفت دوستت دارم بگین بروبچه من خرنمیشم! بابا عشق کیلو چنده؟ا)

 

7- خسیس ترین وپرتوقع ترین موجودات روی زمین!(ماشالا طرف پول تاکسی هم نمیده چه برسه دختره رو

ببره کافی شاپ)

 

(اگه گفت من واسه تو هرکاری می کنم بگین جون من جدی میگی؟تاحالا که یه قرون هم خرجم نکردی

ضایع!)

 

 8- مي خوان دختره فقط مال خودشون باشه و خودشون مال همه

 

(واسه تفریح با3/4 نفر دیگه هم دوست باشین اگه بهتون گفت اون پسره کی بود بهت زنگ زد بگین: یه خری

مثل تو!مشکلیـــــه؟؟؟طرف هنگ می کنه)

 

 

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

این یه راهه بسیار جالبیه برای سر کار گذاشتن پسرا!

خوب دختر خانوم های گل (مثل خودم ) ! این یه راهه بسیار جالبیه برای سر کار گذاشتن پسرا!


فکر کن تو ولیعصر (همون تو شانزلیزه ی خودمون) داری راه می ری ! یه چند تا گروه از پسرا رو می بینی ! فکر کن قیافه

هاشون هم بدک نیست. خودت هم که خوشگل ! دل پسرا رو می بری!


یکی از پسرا به دوستاش میگه : بچه ها این دخترا حالا حالا ها به هر کسی رو نمی دن ولی ببینین من چطور حلش می کنم.

وایستین و یاد بگیرین .


تو هم که دختر خانومه خوشگل به قیافه ی شش در چهار (همون یه ابرو بالا یکی پایین ) داری راه میری وقتی چشمت به اون

پسره میافته پسره سرشو تکون میده و دست به سینه به معنای نوکرتیم ! یه لبخند کوچولو می زنی  و از جلوش رد می شی ! اونم

حال میکنه که جوابشو با یه لبخند گرفته!


بر میگرده به دوستاش میگه : دیدین گفتم! شما که راه و اصول دختر بازی بلد نیستین یاد بگیرین! الان می ره و دوباره بر می

گرده!
تو هم که از جلوش رد شدی دوباره به بهونه ی یه چیزی بر میگردی .

پسره: بابااااااااا ! (قدشو صاف می کنه ) . این از بار اول ! دومین بار که از جلوش رد شدی . .. خودش و دارو دستش :

اااااااااااایول !  (پسره شونه هاشو راست می کنه ).


بار سوم که از جلوش میگذری ... پسره: داشته بااااااااااش !  ( یه لبخند رو لب طاهر میشه )

 

 

 

 


 

بار چهارم ....  پسره: بابا حله ه ه ه ه ه ه .....

که پسره در میاره شماره رو آمادست که دوباره برگردی .  دوستاش میگن : بگیر!


منتظر بار پنجمه! که این بار می ری و دیگه بر نمی گردی!  پسره هم می مونه سوزان سوزان ....


هر چی رشته کرده بود تو پنبه اش کردی . همه ی دوستاش مسخره اش می کنن . می گن : وای که دلم خنک شد ! چه خوب

سر کارت گذاشت؟ الان یه بستنی هم واسه دوستاش بدهکار میشه!


بعد از ماهها هنوزم اونجا منتظرت می مونه که بیای !

وااااااااااااای که چقدر حال داره! 


تذکر: این راه یه کم ریسک داره. چون ممکنه دفعه ی بعدی خودت با همون روش و به دست همون پسره سر کار واقع بشی !!!!!!!!!!!!!!!! پس

مواظب بااااااش !!!!!!!!!!

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

 

 

نوشته شده در جمعه 17 تير 1390برچسب:,ساعت 17:52 توسط محدثه| |

 

پسرای امروزی مثل کلاغ هستند :


چون خیلی زشتند اما به چیز های زیبا علاقه دارند !!!!!

پسرای امروزی مثل قورباغه هستند :

چون زبونشون از قدشون بلندتره!!!!!

پسرای امروزی مثل سگ هستند :

چون دیگه گوشت نمی خوان دنبال استخوانن !!!!( نکته کنکوری )

پسرای امروزی مثل الاغ هستند :

چون به راحتی سواری میدن تا هر وقت که بخوای !!!!

پسرای امروزی مثل جغد هستند :

چون هرجا پیداشون میشه با خودشون نحسی میارن !!!!

پسرای امروزی مثل گوسفند هستند :

چون هروقت بخوای میتونی کمی بهشون آب بدی و بعد سرشون رو ببری !!!!

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 19:17 توسط محدثه| |

 

1. کتیرا می زنین ولی به رفقا می گین این ژل رو داییم از آمریکا آورده، کتیرا رو به سر می زنین و فرق 

باز می کنین، موها رو به کف سر می چسبونین و به کناره سر می برین.

۲. شلوار پارچه ای قهوه ای با خط های سفید ، جوراب مشکی (حدالامکان بوی کمتری بدهد!) ، صندل 

های بند دار چرم! 

۳. شما کلاستون بالاس و اسپورت رو فراموش نمی کنین! پس یه تی شرت آستین کوتاه که روش کلمه 

اسپورت به انگلیسی نوشته شده باشه می پوشین و میزنین زیر شلوار پارچه ایه!!! یه کمربند که 

سگکش عقاب باشه هم جلوه خاصی داره!

۴. وسایل موجود در جیب:

چاقوی ضامن دار (که اگه یهو خدای نکرده خواستن بدزدنتون و از تیپتون استفاده کنن بتونین از حق 

خودتون دفاع کنین!)

شونه (شاید موهاتون در اثر وزش باد خراب شه!)

دستمال چهار خونه (پاک کردن عرق پیشونی و فین کردن!)

خودکار بیک آبی و یک کارت (که اگه یه وقت دختر خانوم خنگی خاطر خواتون شد بهش شماره تون رو 

بدین!)

یک کیف چرمی حاوی: عکس بابای بابابزرگ، عکس شکیلا، دسته کلید، پول های پاره پوره!

۵. تیکه های قابل پروندن به دخترهای بیچاره: جیگرتو می خورم، خوشگله، مو قشنگ، خانوم خانوما، 

(چشاتون از ................)

۶. جای شماره می تونی آیدی تون رو روی کاغذ بنویسین. وجود یکی از کلمات زیر در آیدی الزامی 

ست : پی ام سی، امینم، پی سی استار، دی جی، دنجر، متال، هکر و غیره!

۷. وقتی بیرون میرین یه کاور خالی گیتار رو روی دوشتون میذارین و طوری دخترا رو نگاه می کنین که 

انگار محمدرضا گلزار هستین!

دیدین شما پسرا آمادگی جوات شدنتون بیشتره!

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 19:14 توسط محدثه| |

 

بعضی پسرا برای این که نشان دهند هنرمند هستند موهای خود را تا منتها الیه شانه ها یا کمر خود بلند میکنند
دیگر از ان هیکل و شکم مردان قدیم خبری نیست چون تمامی پسران به باشگاه بدنسازی میروند و هر کدام به جای وانت پیکان که با ان کار کنند اسبی دارند که سوارش میشوند و موهای خود را بر باد میدهند.

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا مکنی بنیادم

پس این بر ما واضح و مبرهن است که وجود پسران آیه و قدرت خداوندی نیست پس این سوال بر همگان به وجود میاید که این موجودات جرا زنده هستند و همچنان نفس میکشند؟؟؟
ایا این همآن خشم و غضب خدا نیست؟
ایا این همان عذاب الهی نیست؟
چه عذابی از این بالاتر که پسری به دختری بگوید دوست دارم؟
این همانند انی است که عزراییل به فردی لبخند بزند و بگوید عزیزم بیا بغلم.

خبر جدید:
طبق امار گرفته شده به نتیجه رسیده ایم که اکثر دخترانی که والدینشان نفرینشان میکنند و به قول معروف اق والدین میشوند دچار این گونه عذابهای الهی میشوند .

اخطار:*
به تمامی دختران توصیه میشود هر گاه به همچین موجودی برخورد کردید میتوانید از کلمه ی « بسم الله الرحمن الرحیم »استفاده کنید چون انها میپرند.
به امید روزی که خداوند به تمام عذابهایش خاتمه دهد و در رحمت( زیبا دختران گل عسل طلا ) خود را به روی بندگانشدبگشاید.
امین یا رب العالمین

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 19:12 توسط محدثه| |

. هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری. کافیه فقط یه "بله" کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.

2. به سادگی آب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی. (روشش رو خود خانما بهتر می دونن. پس نیازی به نوشتن نیست)

3. لازم نیست صبح به صبح صورتتو اصلاح کنی. ماهی یه بارم کافیه. حالا از مناطق ناجور دیگه بگذریم!!!!!.

4. هیچ وقت از بوی گند زیر بغلت عق نمی زنی.

5. مجبور نیستی وقت دستشویی رفتن زیر آواز بزنی که اهالی خونه، بقیه صداهای نافرم رو نشنون.

6. ………………………………………

7. خوب می تونی نقش بازی کنی.

8. اونقدر زود همه چی رو می گیری که شش سال زودتر از آقایون به تکلیف می رسی.

9. بزرگترین مزیت: خیالت از بابت سربازی راحته! صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشی ککتم نمی گزه.

10. تو اماکن عمومی با خیال راحت می تونی جیغ و داد راه بندازی چون به هر حال کی وجودشو داره که رو یه دختر صداشو و احیانا خدایی نکرده دستشو بلند کنه؟!!.

11. در تاریخ جهان به زیرکی معروفی.

12. ......................................

13. و مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردنت خجالت نمی کشی.

14. یه چیز باحال: هم دامن می پوشی و هم شلوار!.

15. بهشتم که زیر پای امثال شماست.

16. ....................................

17. .......................

18. از قدیم گفتن: پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده.

19. هیچ کس نمی دونه دقیقا تو فکرت چی می گذره؟ خود فروید، پدر روانشناسی جهان گفته: بزرگترین سوالی که هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ ان را نیافته ام این است که یک زن چه می خواهد؟.

20. چند تا از جنگ های بزرگ تاریخ جهان به خاطر عشق شدید مردها به جنس تو بوده.

21. این یکی دیگه کاملا مستنده: باهوش ترین انسان دنیا یک زنه!.

22. با اینکه ممکنه از جنس دوم بودنت ناراحت باشی ولی یادت بمونه که زنی، سال ها پیش با هوش و ذکاوتش یکی از مردان قدرتمند دنیا رو شکست داد (شکست شرم اور فیلیپ، پادشاه اسپانیا از الیزابت، ملکه انگلستان1533. 1603)

23. نماد الهه عشق، زیبایی، جنگ و عقلانیت در یونان باستان به شکل زنه.

24. یادت باشه که خداوند، تمام جهان رو به خاطر برکت وجود یک زن آفرید. (خانم فاطمه زهرا)

25. با اینکه از مردا ضعیف تری ولی لازم نیست صدتا کلاس کاراته و تکواندو و از این جور چیزا بری. . . به یه چنگ و گیس کشی بسنده می کنی.

26. جورابات بوی پنیر کپک زده نمی ده.

27. با موهای پا و زیربغلت نمی شه کلاه گیس ساخت. (راستی این یه پوئن واسه اقایون نیست؟. . . )

28. می تونی در سکوت و فقط با طرز نگاهت حرف بزنی اگرچه شاید هیچ کدوم از اقایون معنیشو متوجه نشن.

29. سال ها پیش دختری 18 ساله فرماندهی ارتش فرانسه رو بر عهده گرفت و اسمش رو در تاریخ جهان ماندگار کرد(ژاندارک).

30. درهای کعبه تنها به روی یک زن باز شد.

31. سر ابوالهول مجسمه دانش و خرد به شکل زنه.

32. با قوس کمرت چه کارا که نمی تونی بکنی. . . . .

33. خداوند در وجودت دستگاهی رو تعبیه کرده که هیچ مردی نداره و اگر به خاطر وجود اون نبود نسل بشریت تداوم پیدا نمی کرد. (اطلاع رسانی برای اون دسته از اقایونی که تو واحد تنظیم خانوادشون ضعیفن:اسم این دستگاه اعجاب انگیز رحمه).

34. واقعا تا حالا هیچ مردی شب ها به آسمون نگاه کرده؟.

35. عذر موجه زیاد داری.

36. هزار جور مدل خنده، داری که هر کدوم رو یه موقع تحویل بقیه می دی.

37. توانایی صوتیت بالاست. (کدوم مردی بلده جیغ بنفش بکشه؟).

38. خیانت عشقی نمی تونی بکنی (علم روانشناسی به این نتیجه رسیده که زن ها هرگز نمی تونن دو مرد رو همزمان و به یک شکل و اندازه دوست داشته باشن اما مردها چرا).

39. شاید از طرز کار کامپیوتر یا تکنیک های فوتبال سر در نیاری ولی اگه یه هفته طرف آشپزخونه نری آقایون حتما یه بلایی سرشون می یاد. (توضیح اینکه در چنین مواردی دو حالت وجود داره:1 . اقایون خسیس از گشنگی می میرن 2. دست و دلبازاش که غذای حاضری خریدن واسشون خیالی نیست یا ورشکست می شن یا مسموم. )

40. دو هفته هم که حموم نری بوی ترشیدگی نمی دی.

41. هیچ وقت خودتو واسه این فکر که زیر لباس آقایون چه شکلی ممکنه باشه آزار نمی دی.

42. مجبور نیستی واسه اینکه یه نفر به خواهرت چپ نگاه کرده، خون و خونریزی راه بندازی. نه اینکه رگ غیرت نداشته باشیا! درواقع اپن مایندی (open minde).

43. بلدی چه طوری بدون اینکه زور بازویی لازم داشته باشی روی بقیه رو کم کنی. (با زبونت)

44. اگه زشت باشی (که خیلی کم چنین چیزی پیش می یاد) می تونی خودت رو با آرایش خوشگل کنی. اگه قدت کوتاهه می تونی کفش پاشنه دار بپوشی. اگه موهات کم پشته مسئله ای نیست چون روسری داری.

45. تو بچگی بخشی از عضو بدنت رو به عنوان یه چیز اضافه نمی کنن. (منظورم چیزی غیر از بند نافه).

46. اوه البته یادم رفته بود که همه آقایون هم (حداقل ایرانی هاش) یه یار تو زندگیشون دامن پوشیدن!. (کل فامیل هم بهشون تا یه شبانه روز خندیدن).

47. در دنیا هرگز به اندازه ای که در حق تو اجحاف شده در حق موجود دیگه ای نشده با این حال امروزه زن ها رو در هر عرصه ای می بینیم:سیاست، اقتصاد، علم و حتی ورزش!.

48. /...............................

49. چراغ هر خونه ای یک زنه.

50. و در آخر اینکه فقط با یک حرکت ناچیز می تونی صد تا مرد رو از خود بی خود کنی. (توضیحی لازم نیست).

 

توضیح : بدلیل برخی محدودیت ها والبته بی جنبه بودن برخی  خوانندگان اجبارا چند مورد سانسور شد

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 19:9 توسط محدثه| |

 

پسرا

 

پسرها همشون  خاکبرسرن                               همه گنگ و خنگ و احمقن

 

همشون فکر ميکنن دااافن                                 ولي از خزيشون  الاافن

 

ابرو نازکه از همه سر تره                             ولي نميدونه که چقدرانتره

 

 قدا همه دو كمرا پنجاه                                بيا خوش تيپاي ما رو نگاه

 

همشون فكر ميكنن شيرن                            ولي فوتشون كني كه ميميرن

      
زاخارا چاقالا خاک برسرا                                   همه تو يک کلمه پسرا

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 19:6 توسط محدثه| |

 

خصوصیات اقایون که خدا وکیلی خودشونم قبول دارن :

۱- خوشتیپ تر از خودشون نمی تونن ببینن

2 -هر روز که باهاشون اشنا بشی –3- روز بعد به طور اتفاقی تولدشونه

 ۴-دوست ندارن دم ویترین مغازه وایسن مبادا دوست دخترشون از چیزی خوشش بیاد

 5 روز تولد دوست دختراشون یا ماموریتن یا مسافرت

۶ -اگه راجب سربازی یا دانشگاه ازشون بپرسی تب 40 درجه می گیرشون

7 -همشون دوست دختر ندارن اگرم داشتن یا مرده یا خیانت کرده

۸- هروقت دیر می کنن به جون ماماناشون تو ترافیک بودن

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 19:4 توسط محدثه| |

 

جملات عاشقانه در زندگي مشترك

سفره عقد
زن :عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.
مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

روز زن
زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی
مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

روز مرد
زن :وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.
مرد:حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

روز بعد از تولد بچه
زن:وای مامانی بازم گرسنه هستی , (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی)
مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است)

چهل سال بعد
زن :عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم
مرد :یعنی دیگه کیک نخوریم

دو ثانیه قبل از مرگ
زن :عزیزم همیشه دوستت داشتم
مرد: گشنمه

وصیت نامه
زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!
مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید

اون دنیا
زن : خطاب به فرشته ی مسئول :خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من ((( و سر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت)))
مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن !!!!

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 18:59 توسط محدثه| |

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟دختر: سلام. خواهش می کنم.?asl pls
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/نازنین/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر: خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟
دختر: اسم فامیلی شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور؟
دختر: چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم.دیگه اسم فریبرزو نیاریا!راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای……

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:43 توسط محدثه| |

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ،نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟

نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!

نه نمی دم نه نمی دم



گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟

دارم میرم به سلمونی

که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم

چرا نمی دی ؟

واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم

اما تو چی ؟

نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه



در واشد و پریچه

با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟

مامان پری ،از اون بالا

نگاه می کرد تو کوچه را

داد زد وگفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تورا بخدا

دختر ریزه میزه

حسابی فرز وتیزه

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه



نازی اومد از استخر

تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم

میای بریم کافی شاپ؟

نه جانم

چرا نمی ای ؟

واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب

اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه



حسنی یهو مثه جت

رسید به یک کافی نت

ان شد ورفت تو چت رووم

گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟

چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی

علافی کرد وبازی

خوشحال وشادمونه

رفت ورسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟

اره می خوام اره میخوام

حسنی اومد موهاشو

یه خورده ابروهاشو

درست وراست وریس کرد

رفت و توو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت وشاد شد

زی ذی شد و دوماد شد

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:39 توسط محدثه| |

پسر بودن یعنی سربازی در انتظارته اول جووونی

پسر بودن یعنی صبح تا شب بدویی دنبال کار عاقبت هم کار پیدا نکنی

پسر بودن یعنی بدون تحصیلات و شغل مناسب باید سرتو بزاری زمین بمیری چه برسه زن بخوای

پسر بودن یعنی افسوس بخوری دختر باشی

پسر بودن یعنی در همه ی موارد مرد خونه هستی حتی موقع دزد اومدن

پسر بودن یعنی هر روز یه شکست عشقی خوردن

پسر بودن یعنی عمرا عزیز دل بابا باشی

پسر بودن یعنی مثل عقده ای ها آرایش کردن و مو بلند کردن

پسر بودن یعنی ول معطل بودن

پسر بودن یعنی احساس برتری الکی نسبت به دخترا

سر بودن یعنی ابراز احساسات کنی بدبخت و زن زلیل و تو سری خور محسوب میشی

پسر بودن یعنی دق کنی ولی گریه نکنی

 

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:33 توسط محدثه| |

اين يک بيماري مسري در پسران است. اگر برادر و يا پسر شما اين بيماري را بگيرد يقين بدانيد که در عرض کمتر از يک هفته کل پسران محل را مبتلا ميکند. پس براي جلوگيري از اين بيماري اگر کسي را مشاهده کرديد که مبتلا است حتمآ او را قرنطينه کنيد.

علايم اين بيماري:

1- گذاشتن ريشهاي نخ قيطوني.

2- طرز نگاه کردن به صورت عجيب غريب.

3- تکرار جمله‌ي «هوش پسران بيش ازدختران است».

4- ايستادن زياد رو به روي آينه.

5- استفاده از جملاتي شبيه: «همين که گفتم»، «حرف من درسته»، «حرف مرد حرفه» و....

6- مخالفتهاي پي در پي.

7- پايين بردن شخصيت دختران براي تقويت روحيه.

8- خواندن اشعار پر محتوا از قبيل: «پسرا شيرن مثل شمشيرن». (دوپينگ)

9- روزي ۵۰ دفعه شنيدن «پسر پسر قند عسل» توسط مامان جون يا کاست ضبط شده توسط مامان جون.

10- خواندن کتابهايي از قبيل:

چگونه اعتماد به نفس خود را بالا بريم؟

انرژي درماني

تقويت اراده در ۲۰ روز

من بهترينم

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:33 توسط محدثه| |

اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید 

ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!! 


حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده! 


تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند ! 


تا حالا هر چی التماس کرده دخترای ناز ایرونی که سهله یه وزغ ماده هم تحویلشون نگرفته!! 


توی دانشگاه نمره های ماکزیمم دخترا رو دیده و برای اینکه کسی نفهمه آی کیوش در حد کلوخه مجبوره بشینه برای دخترا حرف در بیاره 


تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تمیزی و خوشتیپی خواهرش مدام زدند تو سرش 


از اینکه با صد نوع مدل موی مختلف و خط ریشای عجیب غریب نمیتونه قیافه مثل اژدهاشویه کم شبیه آدما بکنه به دخترای ایرونی که با آرایش زیباتر میشند حسودی می کنه 


می بینه یک نفر تو دنیا پیدا نمیشه که فقط یه بار منتشو بکشه و باید یه عمر ناز کش باشه 


می بینه خیلی از مردا و پسرای اطرافش (وحتی خودش) حاضرند با اشاره یه خانم همه چی شونو فدا کنند اون وقته که یه جاش به شدت میسوزه

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:30 توسط محدثه| |

پسر ایرونی تا وقتی سه سالش بشه دوست نداره هیچکس بغلش کنه.وقتی یه زن یا یه دختر ماچش می کنه گونه هاش قرمز می شه و خجالت می کشه ، ولی با رسیدن به سن چهار سالگی ذات پلید پسر ایرونی شروع به خودنمایی می کنه . مرتب خودشو به بهونه های مختلف می ندازه تو بغل زنها و دخترا . دنبال یه بهونه س که یه دخترو بوس کنه یا یه زن بوسش کنه .
به شیش سالگی که می رسه دیگه نمی ذاره باباش حمومش کنه . برعکس سعی می کنه خودشو به مادرش بچسبونه ، بلکه با خودش ببردش حموم .

به سن ده سالگی که می رسه شروع می کنه استفاده از ژیلت یازده بار استفاده شده باباش . هی این ژیلتو می کشه رو صورتشو کیف می کنه که مرد شده .
دوازده سالش که شد نمی دونه چرا دلش می خواد با دخترای فامیل بازی کنه .
سیزده چهارده سالش که شد فکر میکنه خیلی خوش تیپه . خیال می کنه مامانش اونو از روی مدل "آلن دلون" زائیده . مرتب تو خیابون راه می ره و دخترا رو نگاه می کنه و کم کم با بالاتر رفتن سن ، کمرش پایین تر میاد و دکمه یقه پیرهنش به سگک کمربندش نزدیک تر می شه(نکته کنکوری) .
شونزده هفده سالگی دیگه یه چیزایی یاد گرفته . می دونه واسه بیرون رفتن باید لباس عجیب بپوشه . مثلا یه پیرهن نارنجی که رو سینه ش عکس یه جمجمه س می پوشه . رو کمرش نوشته :
Just do it! (نکته فوق کنکوری) . وای وای وای... (این قسمت حذف شده و تو کنکور نمیاد)
دیگه همین دیگه . آها... با بچه ها که می ره بیرون اسمش عوض می شه ، مثلا اگه اسمش سعید یا علی یا احمد یا جواد باشه تبدیل می شه به : دیوید ، جک ، زاپاس ، تمساح ، سرنتی پیتی ، حامی بچه ها(به یاد دایی احمد) ، خرچنگ ، یا بی بی...این قسمتم سانسور شده تو کنکور نمیاد
هجده نوزده سالگی می فهمه یه جایی به اسم پاتوق وجود داره که با رفقا توش جمع بشن . وای به حال اون دختر بدبختی که از کنار پاتوق رد بشه . بلایی سر دختره میاره که ......کم کم یاد می گیره که دختر یعنی جنس لطیف . نباید مث تاتارا طرفش رفت . باید طوری با لطافت رفت طرفش که نفهمه می خوای گازش بگیری . باید با ملایمت رفت جلو و مشکوک . فکر می کنه اگه خودشو آرایش کنه دخترپسند می شه . پس اول از همه موهاشو بلند می کنه . بعد یا موهاشو "فر شیش ماهه" می کنه یا "گلت" می زنه . بعدشم یه دمب اسبی و... تمام . دخترکش شد اروای عمه اش

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:22 توسط محدثه| |

 

دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه «خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد شدی؟»

مریض پاسخ میده: «محض اطلاعتون باید بگم که من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم.

امروز صبح زودتر به خونهم رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم!

 وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که یکی با همسرم بوده!! در بالکن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالکن، ولی کسی را اونجا ندیدم.

 وقتی پایین را نگاه کردم، یه مرد را دیدم که میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.

 من یخچال را که روی بالکن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!! دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچاله.»

مریض بعدی،

 به نظر میرسید که تصادف بدی با یک ماشین داشته.

دکتر بهش میگه «مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره! بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟»

مریض پاسخ میده: «باید بدونید که من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روز کار جدیدم بود.

 ولی من فراموش کرده بودم که ساعت را کوک کنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم.

من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم، شما باور نمیکنید؛ ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!»

وقتی مریض سوم میاد

 به نظر میرسه که حالش از دو مریض قبلی وخیمتره.

دکتره در حالی که شوکه شده بوده دوباره میپرسه «از کدوم جهنمی فرار کردی.....!!!!»

«خب، راستش من بالای یه یخچال نشسته بودم که یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب کرد پایین...»

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:20 توسط محدثه| |

 

اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون.بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.

2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم رئیس یا روزسوم و... رو ببینید.

3 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.

4 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.

5 - عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید بهش نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.

6 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.

7 - همین که تو ماشین بغل دستش نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید.

8 - وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و اون بدبختو تو کف حرف

نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:,ساعت 17:59 توسط محدثه| |

 

یک پسر خوب امضاء گواهي نامه اش خشک نشده

 

 به رانندگي خانمها گير نميدهد

 

يه پسرخوب کمتربا اين جمله مواجه

 

ميشود'مشتري گرامي دسترسي شمابه

 

اين سايت مقدورنمي باشد'

 

 

يه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نميره

 

يه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب

نميکنه بزنه تو اتاقش

 

 

یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با ديدن يه خانم

رديف چشماش مثه

 

چراغهاي فولکس نميزنه بيرون

 

يه پسر خوب روزي چند بار به سازندگان ياهو

مسنجر لعنت ميفرسته

 

 

يه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متريِ هيچ خانمي نميشينه

 

يه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشينش بوي ادکلن زنونه نميده

 

 

يه پسر خوب هيچ وقت پاي تلفن از اين کلمات استفاده نميکنه:'ساعت

چند' 'کي مياي' 'کجا' 'دير نکني يا

 

يه پسر خوب وقتي مياد خونه قرمزي رژ در هيچ نقطه از صورتش

مشاهده نميشه

 

 

يه پسر خوب زماني که کسي ميخواهد از عرض خيابان عبور کند تعداد

 

دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان

 

عابر را نميکند

 

 

يه پسر خوب زماني که يک دختر خانم راننده ميبيند ذوق زده نشده و در

صدد عقده اي بازي بر نمي آيد

 

يه پسر خوب که ژيان سوار ميشود روي بنز همسايه با سوئيچ ماشين

نقاشي نميکشد

 

 

 

 

يه پسر خوب زماني که تصادف ميکند همانند قبائل زامبي وحشي بازي

در نمي آورد

 

يه پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمايندگي از راهداري و

شهرداري خيابانهاي شهر را متر نميکند

 

 

يه پسر خوب به محض ديدن يک دختر خانم متين با شلوار برمودا و مانتو

تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان

 

آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نميشود

 

نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:,ساعت 16:45 توسط محدثه| |

می دانید اگر پسر ها نبودند چی می شد؟


1-دیگه کی بود که دخترها مسخرشون کنه؟


2-دیگه کی بود که با دیدن دخترها دست وپایش شل بشود؟


3-دیگه کی بود که دخترها خرش کنند؟


4-دیگه کی بود که دخترها سرشون داد بزنند؟


5-دیگه کی بود که ساعت 7صبح مثل کشیکی ها دم در خونه دختر ها

واسته؟(ونگهبانی بده؟)


6-دیگه کی بود که داداش دخترها به باد کتکش بگیره؟


7-دیگه کی بود که برای عشق دخترها بخونه؟


8-دیگه کی بود که بابا هر روز عین خر ازش کار بکشه؟


و......


حالا اگر دختر ها نبودند چی می شد؟


1-دیگه کی بود که به بابا مربا بده ؟


2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟


3-دیگه کی بود که پسر ها سرکار بذاره؟


4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟


5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز شد اونو

از دروغ گویی باز داره؟

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

                                

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 15:40 توسط محدثه| |

هنگام عبور از خیابان


خانم‌ها
سمت راست را نگاه می‌كنند.
سمت چپ را نگاه می‌كنند.
از خیابان رد می‌شوند.


آقایان
سمت راست را نگاه می‌كنند، ماشین می‌آید.
فاصله ماشین با خودشان را با چشم اندازه می‌گیرند و چون همگی راننده‌های قابلی هستند با سرعت وارد خیابان می‌شوند.
راننده به شدت ترمز می‌كند.
مرتیكه مگه كوری؟ (راننده می‌گوید)
در حالی كه از روی میلیه‌های وسط خیابان می‌پرد می‌گوید: كور خودتی گاری چی!
بدون اینكه سمت چپ را نگاه كند می‌دود آن سمت خیابان.
هنوز هم صدای بوق ماشین‌هایی كه به خاطر این آقا ترمز كرده‌اند به گوش می‌رسد..


هنگام رانندگی

خانم‌ها
بنزین را چك می‌كنند.
روغن ماشین را چك می‌كنند.
ترمز دستی را پایین می‌كشند.
با سرعت مطمئنه حركت می‌كنند.
پشت چراغ قرمزها می‌ایستند.
به عابر پیاده احترام می‌گذارند.


آقایان
وسط راه بنزین تمام می‌كنند.
وقتی دود از لاستیك‌هایشان بلند شد به یاد می‌آورند كه ترمز دستی را نكشیده‌اند.
چراغ قرمز را مهمترین معضل اتلاف وقت و عمر می‌دانند.
عابر پیاده موجودی مزاحم و مختل كننده عبور و مرور است.
و از همه مهمتر: بوق مهمترین اختراع بشر بعد از برق به حساب می‌آید.


هنگام صرف غذا


خانم‌ها
مرتب پشت میز می‌نشینند.
مقدار كمی غذا می‌كشند.
به آرامی غذا می‌خورند.
تنها نوك قاشق را در دهان می‌كنند.


آقایان
تا جایی كه بشقاب جا دارد غذا می‌كشند.
به سرعت غذا را می‌بلعند، در حالی كه قاشق را تا دسته در دهان می‌كنند.
صدای برخورد قاشق با دندانهایشان موسیقی گوش نوازی است.
بعد از دو بار پر كردن بشقاب، بلاخره كمی سیر می‌شوند.



هنگام مهمانی رفتن

خانم‌ها
لباس نو می‌خرند.
به دقت حمام می‌كنند. لباسهایشان را اتو می‌كنند.
با دقت آرایش می‌كنند.
بهترین عطر را استفاده می‌كنند.
و بالاخره رضایت می‌دهند كه خوشگلند!


آقایان
از یك ساعت قبل حاضرند و الان بر روی مبل خوابشان برده


در پایان یك روز خسته كننده


خانم‌ها
بعد از اینكه ظرفها را شستند.
آشپزخانه را تی می‌كشند.
غذای فردا را در یخچال می‌گذارند.
كمی مطالعه می‌كنند.
می‌خوابند.



آقایان
بعد از اینكه شام خوردند چای می‌خورند.
كمی با چشمهای خواب آلود تلویزیون را نگاه می‌كنند.
بعد از اینكه دو سه بار كنترل تلویزیون را دستشان به زمین افتاد.
تلویزیون را خاموش كرده و به سمت رختخواب می‌روند و بدون آنكه روتختی را بردارند می‌خوابند.

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com   تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com
 

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 15:38 توسط محدثه| |

 نظر یادت نرههههههه!!!

 دخترااا...

همشون میگن به هیچ پسری اطمینان ندارن اما با 10.000 تا پسر دوستن. 
 همشون قبل از اینکه باهات دوست بشن BF(دوست پسر ) نداشتن هیچ وقت. (خب مگه چیه دختره پاک بوده خب ااااااااا)
 BF شون مال خودشونه اما خودشون مال همه هستن. (ما اینیم دیگه)
 همشون از دم خالی بندن.
 هیچ وقت روز تولدت یادشون نیست. (یادتون بره با تبر میام سراغتون)
خیلی اتفاقی وقتی باهاشون دوست میشی 4 روز بعدش تولدشونه.
همیشه کیف پولشون رو تو خونه جا گذاشتن.
همیشه فوق تخصص آرایش زننده دارن از این آرایشایی که وقتی می بینی حالت به هم میخوره. (البته دخترا ذاتا خوشملناااا)
همیشه 3 یا 4 تا خواستگار دکتر و مهندس دارن.(چیه چشم نداری ببینی)
همه ی پسرای دنیا رو نگاه می کنن اما نباید BF شون حتی یک دختر غریبه رو هم ببینه. (وای به حالت اگه نگاشون کنی.......)
همشون از دم مریم مقدسن(بله دیگه.....)

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 15:31 توسط محدثه| |

 

1 - مردان خوب، زشت هستند.

2- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.

3- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.

4- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.

5- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.

6- مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم.

7- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.

8- مردان خـوش قـیافه، که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم.

9- مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.

10- مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).

11- مردانی که هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم، اتوماتیک وار علاقه را در ما از بین میبرند

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 15:28 توسط محدثه| |

کلاسهای آمادگی دایم برای مردان تا عضوی از بدنشان به نام مغز را فعال کنند

 

، عضوی که آنان منکر وجود آن هستند..(مغز چیست؟؟؟!!!)

واحد 1 : کلاسهای اجباری(باید حتما زور بالای سرتون باشه هااااا!!!!)

 

 

۱. بیاموزیم چگونه بدون مادرمان زندگی کنیم.(2000 ساعت هدفهای آموزشی:

برنامه: 4 واحد اجباری)
2. زن من مادر من نیست.( 350 ساعت)
3. تمام درآمدم را به زنم می دهم.(550 ساعت)
4. می فهمم که فوتبال ورزش نیست و رونالدو یک ابله است.(500 ساعت)
5. زن ن من کلفَت من نیست.
6. زن من پرستار من نیست.


واحد 2 : زندگی مشترک

 


1. بچه دار شدن بدون احساس حسادت.(50 ساعت)
2. من دیگر به دوره های دوستانه ی زنم دوره ی احمقها نمی گویم.( 500 ساعت)
3. ترک اعتیاد به بازی کردن با کنترل از راه دور تلویزیون.( 550 ساعت)
4. من دیگر سر پا ادرار نمی کنم. من پیشرفت کردم و تکبر را کنار گذاشتم....( تمرین عملی همراه با نوار وی دیو 100 ساعت)
5. من دیگر دوش استخر را با دوش حمام اشتباه نمی گیرم.
6. چگونگی انتقال لباسهای کثیف به سبدشان بدون پخش و پلا کردن آنها.
( 500 ساعت)
7. چگونگی بهبود یافتن از سرماخوردگی بدون از دست دادن امید به زندگی.
( 200 ساعت)
8. چگونگی به تنهایی لباس پوشیدن،به تنهایی لباس انتخاب کردن و دانستن محل کمد لباسها.

واحد 3 : تفریح و سرگرمی


1. اتو کشی در دو مرحله:
الف) یک پیراهن در کمتر از 2 ساعت
ب ) تکرار با دیگر لباسها ( تمرین عملی)
2. تمیز کردن خانه... فعالیتی مطلوب و دلپذیر.
3. فراموش نکردن بیرون بردن زباله ها.
4. به خاطر سپردن معنای جاروبرقی: وسیله ای برای تمیز کردن خانه که گرد و خاک و آشغالها را جمع می کند.( برای استفاده ی بهتر به بخش 1 واحد 4 توجه کنید.)
5. چگونگی استفاده از دستمال گردگیری.
6. جمع کردن خرابکار یها بعد از انجام تعمیرات در خانه.

واحد 4 : کلاس آشپزی

 


سطح 1 (مقدماتی): وسایل خانه:
ON : روشن کردن دستگاه
OFF: خاموش کردن دستگاه

سطح 2 ( پیشرفته): درست کردن اولین سوپ آماده بدون سوزاندن آن.
( تمرین عملی: قبل از اضافه کردن مواد، آب را بجوشانید.)

سطح 3 ( تخصصی): درست کردن چای بدون فراموش کردن آب و چای، و دم کردن آن داخل قوری و نه کتری.

سطح 4 ( عالی): تعارف کردن چای بدون این که نصف آن در نلبکی بریزد.

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 

 


 

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 15:10 توسط محدثه| |

 

اتل متل توتوله      این پسره سوسوله

موهاش همیشه سیخه    نگاش همیشه میخه

چت میکنه همیشه      بی مخ زدن؟نمیشه

پول از خودش نداره    باباش رو قال میذاره

دی اند جیشو میپوشه    میشینه بعد یه گوشه

زنگ میزنه به دافش    میبنده هی به نافش

که من دوست میدارم    تاج سرم میذارم

صورت رو کردی میک آپ   بیا بریم کافی شاپ

تو کافی شاپ،می خنده     همش خالی میبنده

بهم میگن خدایی!      چقدر بابا بلائی!

همه رو من حریفم      میذارم توی کیفم

هزارتا داف فدامن      منتظر یه نامن

ولی تویی نگارم    برات برنامه دارم

اگه مشکل نداری   میام به خواستگاری!

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 16:15 توسط محدثه| |

 

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او

 دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد

و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت

شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

 

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.

پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های

خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد

پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب

بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر

حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد


جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب

است

پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست

 

که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی

برد.


جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی

است

پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث

می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم

ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد


جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی

هم ندارد

پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس

یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک

را هم نداشته باشد.

 

احمد شاملو

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 15:55 توسط محدثه| |

-چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند.

2
-چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بی خیال فقط می خندند.

3
-چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد،مردها همان جا قرار دارند.

4
-اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم.چرا که آقا راه را گم می کند.

5
-شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد.

6
-ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکمهایشان را تو می دهند.

7
-به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟
با استعداد

8-
فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟
نرخ اوراق بهادار رشد می کند.

9
-2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند چیست؟
1-فکری ندارند 2-کاری ندارند.

10
-در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟
توریست.

11
-اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقت چه میشد؟
خدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد.

12
-آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟
او بعدا آنرا برنز رنگ کرد.

13
-یک وضعیت غیر قابل کنترل چیست؟
144 مرد در یک اتاق.

14
-برای درست کردن پاپ کرن به چند مرد نیاز است؟
3 تا.یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد.

15
-آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
"کثیف" و "کثیف اما قابل پوشیدن"

16
-زمان با ارزش مردها در کنار همسرانشان چگونه می گذرد؟
ملافه را روی سرشان می کشند و می گویند "تو خیلی نازی عزیزم"

17
-شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند.

18
-چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری،جفت خود را می کشند؟
به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند.

19-چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند.

20
-آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟
به جای یک بطری،2 بطری مشروب خریداری کند.

21
-چرا مردها به دنبال خانمهایی هستند که هیچ گاه قصد ازدواج با آنها را ندارند؟
به همان دلیلی که آدمها ماشینی را دنبال می کنند که هیچ گاه نمی توانند در آن رانندگی کنند.

22
-شما با مرد مجردی که تصور می کند بهترین هدیه خدا نصیب او شده چه می کنید؟
او را مبادله می کنیم.

23
-چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟
دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند.

24
-شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند.در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند.

25
-نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند...

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 15:50 توسط محدثه| |

يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچ كس نبود .

سه تا شپش بودند در ولايت جابلقا كه با فلاكت و بدبختي زندگي مي كردند . يك روز يك جلسه‌ي مشورتي گذاشتند

كه با هم مشورت كنند، ببينند چطور مي توانند از اين وضعيت خلاص شوند.

 

شپش اول گفت : «همه ي بدبختي ما از اين است كه حوزه ي فعاليتمان مشخص نيست. بايد از هم جدا شويم، هر

كداممان برويم سر وقت يك گروه خاصي.» دو شپش ديگر هم گفتند : «درستش همين است.» بعد تصميم گرفتند هر

كدام حوزه ي كارشان را مشخص كنند.

 

شپش اول گفت: «من مي‌روم سر وقت ملك التجار چون نسل اندر نسل خاندان ما با بزرگان نشست و برخاست

داشته اند.»

 

شپش دوم گفت: «من هم مي روم به خانه ي مش حسن بيل زن. اصولا خون آدم ثروتمند به مزاج من سازگار

نيست.»

 

شپش سوم گفت: «من هم مي روم به ولايت غربت پيش فك و فاميل هاي خودم.»

 

باري سه شپش جوانمردانه بر سر و روي هم بوسه زدند و خداحافظي كردند و از هم جدا شدند.

 

شپش اول مستقيما رفت به خانه ي ملك التجار. شب بود و ملك التجار در پشه بند خوابيده بود. شپش بينوا تا صبح

منتظر نشست تا ملك التجار از خواب بيدار شد و از پشه بند آمد بيرون. وقتي چشم ملك التجار به شپش افتاد،

گفت : «اگر با من كاري داري، حالا فرصت نيست، ظهر بيا دم حجره.» شپش بيچاره تا ظهر گرسنگي كشيد و بعد

رفت به حجره.

 

ملك التجار به شپش گفت : «چه مي خواهي پدر جان؟» شپش كه نسل اندر نسل با بزرگان نشست و برخاست

كرده بود، گفت: «تصدقت گردم بنده به يك مريضي صعب العلاجي دچار شده ام. حكيم گفته دواي درد من دو قورت و

نيم از خون حضرت عالي است لذا جهت خون خوري استعلاجي خدمت رسيدم.» ملك التجار سري از روي تاثر و

تاسف تكان داد و گفت: «آخيش، حيوونكي، پس تو هم با من همدردي . اتفاقا من هم كم خوني دارم و به همين

خاطر مجبورم با اين حال مريض بنشينم دم در حجره و با هزار بدبختي خون مردم را توي شيشه كنم. لذا متاسفم.

خدا روزي ات را جاي ديگري حواله كند.»

 

شپش زبان بسته با دل پر غصه از حجره آمد بيرون و از ناراحتي رفت سر چهار سوق، خودش را انداخت توي جوي

آب.

 

شپش دوم رفت سر وقت ميرزا مش حسن بيل زن. مش حسن نگاهي از سر اوقات تلخي به او كرد. شپش با

شرمندگي گفت: «مشدي، رويم سياه، آمده ام براي صرف نهار!» مش حسن دستش را دراز كرد طرف شپش و

گفت: «بفرما.» شپش رفت روي دست مش حسن و رگ را پيدا كرد و بنا كرد به مكيدن. قدري تقلا كرد و وقتي ديد از

خون خبري نيست با عصبانيت از دست مش حسن پريد پايين و گفت: «مرد حسابي! تو كه خون نداري چرا بي خود

بفرما مي زني؟» بعد هم از زور غصه رفت مركز بازپروري و در حال حاضر مشغول ترك است.

 

شپش سوم رفت به ولايت غربت پيش فك و فاميل هايش. اهل فاميل از او استقبال كردند و گفتند: «جايي آمده اي

كه وفور رزق و روزي است. در وسط شهر، يك پايگاه انتقال خون است. صبح به صبح با هم مي رويم آنجا، خون

كساني را كه آمده اند براي اهداي خون، با خيال راحت نوش جان مي كنيم.»
 


شپش سوم كه عاقبت به خير شده بود هر روز با فك و فاميل هايش مي رفت به پايگاه انتقال خون.

 

آخرين خبر
 

با كمال تاسف و تحسر درگذشت زنده ياد روان شاد، مرحوم شپش سوم را به اطلاع كليه دوستان و آشنايان مي

رساند. آخرين بيت شعري از آن زنده ياد كه در واپسين لحظات سروده (معلوم مي شود كه آن خدابيامرز طبع شعري

هم داشته ـ توضيح نگارنده) جهت درج و ثبت در تاريخ چاپ مي شود:

 

بيهده گشتيم در جهان و به نوبت
 

«ايدز» گرفتيم در ولايت غربت!

ما از اين داستان نتيجه مي گيريم كه آدم اگر عاقل باشد، نمي نشيند درباره شپش ها افسانه بنويسد

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 15:29 توسط محدثه| |

 

شاعر زن میگه :

 


به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !

برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !

مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !

به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید

تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !


وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره، پری ، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !

برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید


شاعر مرد در جواب میگه :


به ‌نام خداوند مرد آفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !

نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 15:14 توسط محدثه| |

 

دختر، برتر از پسر آمد پديد

ليک،آنکه چشم بصيرت داشت ديد

کسي گفت: اي دختران به بيرون رويد

تا پسرک نديد بديد شما را بديد

دختر، زبر و زرنگ است شديد

که پسر نصفش را هم در خود نديد

همه تان جزو اين چهار دسته ايد

آن پسر که گفتي، حساب کار آمد به دستش، پريد

مقصودم ازاين شعر فقط خنده بيد
از بس که شما پسرها بَـديد

خدا جنس مرد را آزمايشي آفريد

پس از آن زن برتر را آورد پديد
زن، زن را سوار برمرد ديد
ولي مرد غير از زمين هيچ نديد

زن هرچه را دوست داشت خريد

مرد فقط ديد و حسرت کشيد

مرد از صبح تا به شب دويد

آخر کارش به تيمارستان کشيد

زن، سرور و سالار؛ آيا شما مَـرديد؟

مرد تا کم آورد جامه خويش را دريد

پسران فکر ميکنيد شما برتريد؟

نه توهم زديد،اگرخوابيد، بيدار شويد

از ازل تا به ابد زن موجود برتري ست

شما بايد کوتاه بياييد، چاره چيست؟؟؟

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
 

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 15:11 توسط محدثه| |

 

می‌گویند مرا آفریدند

 از استخوان دنده چپ مردی به نام آدم

 حوایم نامیدند یعنی زندگی

 تا در کنار آدم، یعنی انسان

 همراه و هم‌صدا باشم

 می‌گویند

 میوه سیب را من خوردم

 شاید هم گندم را

 و مرا به نزول انسان از بهشت

 محکوم می‌نمایند بعد از خوردن گندم

 و یا شاید سیب

 چشمان‌شان باز گردید

 مرا دیدند

 مرا در برگ‌ها پیچیدند

 مرا پیچیدند در برگ‌ها

 تا شاید راه نجاتی را از معصیتم

 پیدا کنند

 نسل انسان زاده منست

 من، حوا

 فریب خورده شیطان

 و می‌گویند که درد و زجر انسان هم

 زاده منست

 زاده حوا

 که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو‌افکند

 شاید گناه من باشد

 شاید هم از فرشته‌ای از نسل آتش

 که صداقت و سادگی مرا

 به بازی گرفت و فریبم داد

 مثل همه که فریبم می‌دهند

 اقرار می‌کنم

 دلی پاک

 معصومیتی از تبار فرشتگان

 و باوری ساده‌تر و صاف‌تر از آب‌های شفاف جوشنده یک چشمه دارم

 با گذشت قرن‌ها

 باز هم آمدم

 ابراهیم زادۀ من بود

 و اسماعیل پروردۀ من

 گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان که موسی را در دامنش پرورید

 گاهی مریم عمران، مادر بکر پیامبری که مسیحش نامیدند

 و گاه خدیجه، در رکاب مردی که محمدش خواندند

 فاطمه من بودم

 زلیخای عزیز مصر و دلباخته یوسف هم

 من بودم

 زن لوط و زن ابولهب و زن نوح

 ملکه سبا

 من بودم و

 فاطمه زهرا هم من

 گاه بهشت را زیر پایم نهادند و

 گاه ناقص‌العقل و نیمی‌از مرد خطابم نمودند

 گاه سنگبارانم نمودند و

 گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم

 اشک ریختند

 گاه زندانیم کردند و

 گاه با آزادی حضورم جنگیدند و

 گاه قربانی غرورم نمودند و

 گاه بازیچه خواهشهایم کردند

 اما حقیقت بودنم را

 و نقش عمیق کنده‌کاری شده هستی‌ام را

 بر برگ برگ روزگار

 هرگز

 منکر نخواهند شد

 من

 مادر نسل انسانم

 من

 حوایم، زلیخایم، فاطمه‌ام، خدیجه‌ام، مریمم

 من

 درست همانند رنگین‌کمان

 رنگ‌هایی دارم روشن و تیره

 و حوا مثل توست ای آدم

 اختلاطی از خوب و بد

 و خلقتی از خالقی که مرا

 درست همزمان با تو آفرید

 پس بیاموز تا سجده کنی

 درست همانطور که فرشتگان در بهشت

 بر من سجده کردند

 بیاموز

 که من

 نه از پهلوی چپت

 بلکه

 استوار، رسا و همطراز

 با تو زاده شدم

 بیاموز که من

 مادر این دهرم و تو

 مثل دیگران

 زاده من

 

 


تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
 

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 20:42 توسط محدثه| |

 

چند راه برای رویارویی با پسرا

.وقتی که حرف میزنن مثل دیوار باهاشون رفتار کنین.

۲.وقتی میخوان شمارو عصبانی کنن در کمال خونسردی بهشون لبخند بزنین.

۳.وقتی توی خیابون دارن مثله ندید بدیدا نگاتون میکنن‌‌‌‌‌ زل بزنین تو چشاشون.

۴.وقتی پیش جمعی از دوستان ارازل و اوباششون میخوان شماره بدن سریع  و بدون توجه ردبشین تا پیش

دوستاشون خیط بشن

۵.وقتی با خل بازی هاشون پیش مامانتون میخوان اذیتتون کنن به مامانتون پناهنده نشین بلکه با گفتن حرف

 هایی مثل:«آقا کوچولو بدو یه لیوان آب واسه خاله بیار»نادیده شون بگیرین.

۶.برای عملکرد بهتر خوفه یه سری به کلاسهای رزمی بزنین.اونجا فوت و فنّ مبارزه رو بهترو بیشتر یاد

میگیرین. 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 20:40 توسط محدثه| |

 صبح: تو رخت خواب…..

 

۹ صبح: یکم وول میخوره  یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

 

۱۰ صبح:
مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد)

 

۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)

 

۱۲ صبح یا ظهر:
موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال  ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!

 

میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

 

۱ ظهر:
مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم  بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم  پاشو دیگه پرتش میکنه

 

۲ ظهر:  ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اییییییییییی)

 

۳ ظهر:
مامااااان جورابام کو؟(پسرا همیشه شلختن)

 

۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

 

۵ عصر:
اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

 

۶ عصر:
به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…)

 

۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟

(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …

 

۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

 

۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

 

۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

 

۲شب: مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!) 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 20:29 توسط محدثه| |

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

سن 14 سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی

سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه

خودشون بدشون می یاد

سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن

، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن

سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند می

خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن

سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ

های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه

سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی

گوش میدن

سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمن

چی شده

سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می

شن

سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی

می گردن

سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه

سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت

سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا

خوشگل هم باشه بد نیست

سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ... افتخار میدین

غلامتون باشم ؟

سن 27 سالگی : آخیش

سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 16:48 توسط محدثه| |

حوالی سال 1230 ه.ش:

 

 
مرد: دختره‌ خير نديده! تا نكشمت راحت نميشم!

 

زن: آقا ، حالا يه غلطی كرد! شما بگذر. نامحرم كه تو خونمون نبوده. حالا يه بار بلند

خنديده!

 

مرد: بلند خنديده؟! اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا ميخواد بره بقالی ماست بخره! همش

 

تقصير توئه كه درست تربيتش نكردی. نخير نميشه.

 

بايد بكشمش! (بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده می‌شه و

 

 دختر گناهكارشو می‌بخشه!)

 

 


زن: آقا خدا سايه شما رو هيچوقت از سر ما كم نكنه.

 


نيم قرن بعد ، سال 1280:

 



مرد: واسه من می‌خوای بری مدرسه درس بخونی؟! می‌كشمت تا برات درس
عبرت بشه!

 


زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خدای نكرده می‌گيره‌ها! شكر خورد.

 

ديگه از اين شكرها نمی‌خوره. قول ميده!

 


زن: وای آقا تو رو خدا از خونش بگذرين. منو به جای اون بكشين! (بالاخره

 

با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده می‌شه و دختر گناهكارشو می‌بخشه!)

 


زن: خدا شما رو تا ابد واسه ما نگه داره.

 


يك قرن بعد از اولين رويداد ، سال 1330:

 



مرد (بعد از گرفتن كمی زهر چشم و شكستن چند تا كاسه و كوزه!): چی؟!

 

دانشسرا؟! دختره چشم سفيد حالا می‌خوای بری دانشسرا؟! مردم از فردا  نميگن آقا رضا

غيرتت كو؟!

 


زن: آقا ، تو رو خدا خودتونو كنترل كنين. خدای نكرده سكته می‌كنين!

 

(بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده می‌شه و دختر گناهكارشو می

بخشه!)

 


زن: آقا الهی صد سال سايه تون بالای سر ما باشه.

 

حوالی سال 1360:

 



فرياد مرد خونه تا هفت خونه اونطرف تر ميرسه كه: بله؟! ميخواد بره سر
كار؟! يعنی من

ديگه انقدر بی غيرت و بدبخت شدم كه دخترم بره سر كار ؟!

 

زن: حالا تو عصبانی نشو. دوستاش يادش دادن اين حرفا رو! خدا تو رو برای ما حفظ كنه.

 


همين چند سال پيش ، سال 1380:

 



مرد: كجا؟! می‌خوای با اين مانتو آستين كوتاه و شلوارك (شلوار برمودا) بری
بيرون؟!

می‌كشمت! من ، تو رو ، می‌كشم! زن: ای آقا ، خودتو ناراحت نكن بابا. الان ديگه همه

همينطورين!

 


مرد: من اينطوری نيستم! دختر ، لااقل يه كم اون شلوارو پایين‌تر بكش كه
  زانوتو بپوشونه!

نه ، نه ، نمی‌خواد! بدتر شد! همون بالا ببنديش بهتره!

 


زن: مرد خدا عمرت بده كه دركش كردی!

 


چند سال بعد ، سال 1390:

 



مرد: آخه خانم اين چه وضعيه؟ روزی كه اومدم خواستگاری گفتم نميخوام
زنم اين ريختی

لباس بپوشه ، گفتی دوره اين امل بازيها تموم شده ، گفتم  چشم! تمام خونه و املاكم رو هم كه

برای مهريه به نامت كردم. حق طلاق رو هم كه ازم گرفتی. حالا ميگی بشينم توی خونه بچه

داری كنم؟!



زن: عزيزم مگه چه اشكالی داره؟ مگه تو ماهی چقدر حقوق ميگيری؟ تمام
  حقوقت هم كه

برای كرايه تاكسی و خرج ناهارت و مهدكودك بچه و بنزين و  جريمه ماشين ميره! حالا اگه

بشينی توی خونه و از بچه نگهداری كنی هم   خرجمون كم ميشه هم بچه عقده ای نميشه!

آفرين عزيزم. من دارم با دوستام ميرم باشگاه بولينگ! خدا سايه ات رو فعلا" روی

سرما نگه داره! 

 

چند سال بعد ، سال 1400:

 



دختر: چی؟! چی گفتی؟! دارم بهت ميگم ، ماشين بی ماشين! همين كه گفتم. من قرار دارم

ماشينم می‌خوام. می‌خوای بری بيرون پياده برو!

 


زن: دخترم ، حالا بابات يه غلطی كرد! تو اعصاب خودتو خراب نكن. (بالاخره
با صحبتهای

زن ، دختر خونه از خر شيطون پياده می‌شه و بابای گناهكارشو می‌بخشه!)

 


زن: عزيزم خدا نگهت داره كه باباتو بخشيدی!

 


دو قرن بعد از اولين رويداد ، سال 1430:

 



زن: عزيزم تو كه انقدر فسيل نبودی! مثلا" بين دوستات به روشنفكری
  معروفی. آخه چه

اشكالی داره؟ اينهمه سال ما زنها بچه دار شديم و به دنيا  آورديمشون ، حالا با اين علم جديد و

تكنولوژی پيشرفته چند وقتی هم شما

 

مردها از اين كارا بكنين! اصلا" مگه نمی گفتی جد بزرگت هميشه می گفته: چه مردی بود

كز زنی كم بود؟

 

مرد: پس لااقل بذار بيمارستان و جنس و اسم بچه رو خودم انتخاب كنم!

 

زن: ديگه پررو نشو هر چی هيچی بهت نميگم!

 

نه ماه بعد وقتی مرد بچه بغل از بيمارستان به خونه مياد زن با عشوه ميگه:

 

مرد من ، يعنی سايه تو تا به دنيا آوردن چند تا بچه ديگه بالای سر ماست؟

 

آينده ای نه چندان دور ، سال 1450:

 



چند تا مرد دور همديگه نشستن و در حالی كه سبزی پاك ميكنن آهسته و در

 

گوشی مشغول بحث هستن: آره... ميگن هدف اين جنبش بازگردوندن حق و

 

حقوق ضايع شده مردهاست!

 


- حق با جمشيده... ببينين اين زنها چقدر از ما سوء استفاده ميكنن! تا وقتی

 

خونه بابامون هستيم كه بايد آشپزی و بچه داری و خياطی ياد بگيريم و

 

توسری بخوريم! بعدشم بدون مشورت با ما زنمون ميدن و زنمون هم

 

استثمارمون ميكنه!

 


- آره... خب داشتم می گفتم... اسم اين جنبش سيبيليسمه و اعلاميه هاش هر

 

شب ........

 


در اين هنگام به علت ورود خانم يكی از مردها ، بحث به زياد بودن خاك و

 

 علف هرزه قاطی سبزی ها كشيده ميشه!

 


زن: زود باشين تمومش كنين ديگه! درست تميز كن! من نميدونم اين سايه

 

لعنتی شما تا كی ميخواد روی زندگی ما بمونه؟!

 


حوالی سال 1530 ه.ش:

 



راديوی سراسری ، موج تله پاتی (صدای يه خانم): با اعلام ساعت نه شب

 

شما خانمهای عزيز را در جريان آخرين اخبار دنيا قرار ميدهم. به گزارش

 

خبرگزاری بانوپرس ، دقايقی قبل سايه آخرين نمونه بازمانده از جنس مرد از

 

روی كره زمين محو شد! پس از پايان عمر اين موجود از گونه مردها ، از اين

 

پس نام و تصوير اين مخلوقات را فقط در وب پيج های تاريخی و باستان

 

شناسی می توانيد رويت نماييد. ساعت نه و پانزده دقيقه با خبرهای جديدی

 

در خدمت شما بانوان محترم خواهم بود. دينگ دينگ!

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 16:25 توسط محدثه| |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

Design By : AINAZ